به نام او
بعد از اینکه آن دو یعنی فریبرز و مهران فهمیدند که افراسیاب در زندان است؛به دنبال راهی برای فراری دادن افراسیاب گشتند. ناگهان مهران یک فکری در ذهنش آمد:« من دوستی را می شناسم که در قدیم با هم کار می کردیم در آن موقع که من کارآگاه بودم او هم مسئول اطلاعات زندان بود و مقام و پست بالایی داشت ولی الآن فکر کنم بازنشسته شده ولی حالا یک تلفن به او می زنم تا ببینم چه کار می تواند بکند.»
فریبرز:«فکر خیلی خوبیه... .»
درینگ درینگ ... . لهراسب:« الو، سلام مهران چه عحجب از این طرفا بالآخره یادی از ما کردی.»
مهران:«سلام، چه خبر رفیق حالت خوبه. غرض از مزاحمت ببخشید یک مشکلی برای دوستم اتفاق افتاده که به کمک تو نیاز دارم. می توانم روی کمکت حساب کنم؟»
لهراسب:«البتّه رفیق، بگو ببینم مشکلت چیه؟»
مهران:« دیروز من و دوستم با هم جایی قرار داشتیم ... .»
لهراسب:«باشه هر کاری بتوانم انجام می دهم. پس تو همین الآن به این آدرس بیا تا با هم فکری بکنیم ـ برای نجات افراسیاب ـ و اینکه من با دوست تو آشنا بشم.»
مهران:« باشه همین الآن راه می افتیم.»
در همان لحظات
پلیس:« زود باش دیگه حرف بزن ... .»
در همین لحظات افراسیاب زیر فشار سنگین شکنجه های پلیس است.
دو ساعت بعد ...
باز پرس:« مثل اینکه زبون آدمی زاد سرت نمی شه باید تو را ادب کنم. برای همین تو را به زندان گوانتانامو می بریم، این رو هم می دونی که اگه بری اونجا هیچ راه برگشتی وجود نداره.»
در همان لحظات
خیلی خب فریبرز رسیدیم.
بعد از چاق سلامتی مهران و لهراسب و آشنایی فریبرز و وی.
مهران:« خیلی خب برین سر اصل مطلب. لهراسب توانستی چیزی بدست بیاری؟»
لهراسب:« بله، جدید ترین خبر این است که متاُسفانه می خواهند افرسیاب را به گوآنتانامو ببرند. که این می تواند یک موقعیت باشد که اگر از دست بدهید همانا افراسیاب را از دست داده اید که آن وقت هیچ کاری نمی شود کرد.»
مهران:« خب، بگو ببینم ماشین حامل افراسیاب کی حرکت می کند؟»
لهراسب:« فردا صبح ساعت ده.»
مهران:« پس باید عجله کنیم؛ وسط راه اتوبوس را یک جایی گیر می اندازیم و افراسیاب را نجات می دهیم و باقی زندانی های داخل اتوبوس را به جان پلیس ها می اندازیم تا نتوانند تعقیبمان کنند.»
فریبرز:« پس من می روم اسلحه و ماشین را آماده کنم و کمی گلوله هم پیدا کنم چون گلوله هایمان کم است.»
بعد از آن فریبرز و مهران از لهراسب خداحافظی کردند و ... .
نویسنده: بارمان شفیعی
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.